از مردم عادی تا ورزشکاران؛ جامعه را نمیتوان بازداشت کرد | سیاست کنترل تا کِی؟

رویداد۲۴| بازداشت هانیه شریعتی رودپشتی، تکواندوکار و مربی ژیمناستیک تهرانی، بهدلیل انتشار ویدئوهای حرکات رزمی با پوشش اختیاری، و همزمان حمله رسانهای به سعید کریمی کاپیتان تیم ملوان بهخاطر حضور همسرش بدون حجاب در ورزشگاه، دوباره بحث کهنهای را زنده کرده است: آیا بازداشت و برخوردهای تنبیهی میتوانند مسیر جامعه را تغییر دهند؟
تجربه چهار دهه گذشته بهروشنی میگوید که نه. جامعه ایران، چه در سبک زندگی، چه در فرهنگ و ارزشهای اجتماعی، همواره مسیر خود را یافته و هر موج محدودیت، در نهایت عقبنشینیای ناگزیر را برای سیاستگذاران رقم زده است.
سیاست بازداشت و حذف؛ نسخهای تکراری برای مسئلهای تازه
هر بار که نهادهای رسمی در برابر تحولات اجتماعی احساس خطر کردهاند، نخستین واکنششان بازداشت، توقیف، فیلتر یا حذف بوده است. از نوار کاست و ماهواره گرفته تا گشت ارشاد و فیلترینگ شبکههای اجتماعی، الگو یکسان «بستن به جای فهمیدن» است. اما واقعیت این است که هیچکدام از این سیاستها نتوانستهاند جامعه را متوقف کنند. حتی برعکس، هر برخورد تازه، مقاومت اجتماعی را گستردهتر کرده و شکاف میان مردم و حاکمیت را عمیقتر ساخته است.

جامعه امروز با ابزار دیروز اداره نمیشود
نسل جدید ایران نه با بخشنامه، نه با گشت، و نه با بازداشت، شکل نمیگیرد یا تغییر رویه نمیدهد. آنها با جهان در ارتباطاند، با رسانههای آزاد آشنا هستند و سبک زندگی خود را نه از تلویزیون رسمی، بلکه از تجربه زیسته و فضای جهانی میآموزند.
تنها نتیجهای که اصرار بر «کنترل از بالا» در برابر نسلی که به گفتوگو و انتخاب آزاد عادت کرده، دارد افزایش بیاعتمادی و نافرمانی مدنی است.
سرکوب بهجای سیاست فرهنگی؛ خطایی تکراری
رفتارهای اخیر، بهظاهر با هدف حفظ «ارزشهای اخلاقی» انجام میشوند، اما ریشه در درک اشتباهی از حکمرانی فرهنگی دارند.
حکومتها در دنیای مدرن، با ابزار سرکوب فرهنگ نمیسازند؛ بلکه با آموزش، مشارکت مدنی، و تقویت گفتوگوی اجتماعی مسیر تغییر را مدیریت میکنند. وقتی گفتوگو جای خود را به بازداشت میدهد، نتیجه نه «نظم اجتماعی» که «بیاعتمادی جمعی» است.
راه حل واقعی؛ بازگشت به عقلانیت اجتماعی
اگر هدف، حفظ همبستگی و کاهش تنشهای فرهنگی است، باید بهجای برخورد، به اصلاح بسترها فکر کرد. آموزش و آگاهی عمومی به جای ارعاب و بازداشت، فضای گفتوگوی آزاد و قانونی به جای سانسور و حذف، سیاست فرهنگی هوشمند به جای دستورالعملهای پلیسی و ...؛ ضمن اینکه گاهی لازم است در برابر خواست عمومی کوتاه آمد و از برخی اصرارها دست برداشت.
بازداشت یک ورزشکار یا حمله به یک فوتبالیست، شاید چند روزی سوژه رسانهها شود، اما در بلندمدت، تنها نشانهای از ناتوانی در درک واقعیت جامعه است.
جامعه را نمیتوان بازداشت کرد
۴۶ سال تجربه کافی است تا بدانیم محدودیت و اجبار، هرگز جایگزین فهم و گفتوگو نمیشود. ایران امروز نیازمند گفتوگوست، نه بازداشت؛ نیازمند شنیدن صداهای متفاوت است، نه خاموش کردنشان. سیاستگذاران اگر هنوز میخواهند جامعهای منسجمتر و آرامتر داشته باشند، باید این حقیقت ساده را بپذیرند که جامعه را نمیتوان با دستور متوقف کرد.



یاسین به گوش خر خواندن همینه، اینها درست بشو نیستند.
